ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
ای پاسخ بیچون و چرای همۀ ما
اکنون تویی و مسألههای همۀ ما
خبر رسید که در بند، جاودان شدهای
ز هر کرانه گذشتی و بیکران شدهای
خاموش ولی غرق ترنّم بودی
در خلسۀ عاشقانهات گُم بودی
مسافری که همیشه سر سفر دارد
برای همسفران حکم یک پدر دارد
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام