ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
پیشانیات
از میان دیوار میدرخشد
به گونۀ ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام