وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
ای کاش تو را به دشت غربت نکُشند
لبتشنه، پس از دعوت و بیعت نکشند
آن گوشه نگاه کوچکی روییدهست
بر خاک پگاه کوچکی روییدهست
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
بیتابتر از جانِ پریشان در تب
بیخوابتر از گردش هذیان بر لب
گهگاه تنفسی به اوقات بده
رنگی به همین آینهٔ مات بده