پشیمانم که راه چاره بر روی شما بستم
سراپا حیرتم! از خویش میپرسم چرا بستم؟
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده