داشت میرفت لب چشمه سواری با دست
دشت لبریز عطش بود، عطش... اما دست...
محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
چه کُند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو