الا قرار دل و جانِ بیقرار ظهورت!
کدام جمعه بُوَد روز و روزگار ظهورت؟
تو ای تجلّی عصمت! ظهور خواهی کرد
به جام لاله، شراب طهور خواهی کرد
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد