گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
داشت میرفت لب چشمه سواری با دست
دشت لبریز عطش بود، عطش... اما دست...
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد