ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام