کشتی باورمان نوح ندارد بیتو
زندگی نیز دگر روح ندارد بیتو
صبح بیتو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد
بیتو حتّی مهربانی حالتی از کینه دارد
یک روز به هیأت سحر میآید
با سوز دل و دیدهٔ تر میآید
آن روز کاظمین چو بازار شام شد
دنیا برای بار نهم بیامام شد
چشمههای خروشان تو را میشناسند
موجهای پریشان تو را میشناسند