ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود