سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
این لحظهها قیامت عظمای چیستند؟
چون آیههای واقعه هستند و نیستند؟
رفتهست آن حماسۀ خونین ز یادها
دارد زیاد میشود ابنزیادها
تق تق...کلون در...کسی از راه میرسد
از کوچههای خسته و گمراه میرسد
خاک، لبتشنۀ باران فراگیر دعایت
پلک بر هم نزند باد صبا جز به هوایت