آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست