ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام