همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
گفتم به گل عارض تو کار ندارد؛
دیدم که حیایی شررِ نار ندارد
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن