بر شانۀ یارش بگذارد سر را
بردارد اگر او قدمی دیگر را
ای بستۀ تن! تدارک رفتن کن
تاریک نمان، چشم و دلی روشن کن
انگار پی نان و نوایید شما
چون مردم کوفه بیوفایید شما
عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
حُر باش و ادب به زادۀ زهرا کن
خود را چو زهیر، با حیا احیا کن
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن