ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم