میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
دل، این دلِ تنگ، زیر این چرخ کبود
یک عمر دهان جز به شکایت نگشود
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی