ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
تو کیستی که ز دستت بهار میریزد
بهار در قدمت برگ و بار میریزد
دست من یک لحظه هم از مرقدت کوتاه نیست
هرکسی راهش بیفتد سمت تو گمراه نیست
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام