ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام