تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟