آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند