هان این نفس شمرده را قطع کنید
آری سر دلسپرده را قطع کنید
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
اگر خدا به زمین مدینه جان میداد
و یا به آن در و دیوارها دهان میداد