ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام