یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را