عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
پیراهن سپید ستاره سیاه بود
تابوت شب روان و بر آن نعش ماه بود
پشت غزل شکست و قلم شد عصای او
هر جا که رفت، رفت قلم پا به پای او...
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند