عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
مرد خرمافروش در زندان، راوی سرنوشت مختار است
حرفهایی شنیدنی دارد، سخنانش کلید اسرار است
ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
طبع و سخن و لوح و قلم گشته گهربار
در مدح گل باغ علی، میثم تمار
چون نخل، در ایستادگی، خفتن توست
دل مشتری شیوۀ دُرّ سفتن توست