عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
مرد خرمافروش در زندان، راوی سرنوشت مختار است
حرفهایی شنیدنی دارد، سخنانش کلید اسرار است
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
طبع و سخن و لوح و قلم گشته گهربار
در مدح گل باغ علی، میثم تمار
دلم تنهاست، ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب
چون نخل، در ایستادگی، خفتن توست
دل مشتری شیوۀ دُرّ سفتن توست