رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
آسمان از ابر چشمان تو باران را نوشت
آدم آمد صفحهصفحه نام انسان را نوشت
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز