کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
آسمان از ابر چشمان تو باران را نوشت
آدم آمد صفحهصفحه نام انسان را نوشت
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را