ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن