هان این نفس شمرده را قطع کنید
آری سر دلسپرده را قطع کنید
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
اگر خدا به زمین مدینه جان میداد
و یا به آن در و دیوارها دهان میداد
سلام! ای سلام خدا بر سلامت!
درود! ای کلام الهی، کلامت!