ای آینهدار پنج معصوم!
در بحر عفاف، دُرّ مکتوم
یکی اینسان، یکی اینگونه باید
که شام و کوفه را رسوا نماید
چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بیتابت چه دیدند؟
گفتم به گل عارض تو کار ندارد؛
دیدم که حیایی شررِ نار ندارد
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز