یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
مرد خرمافروش در زندان، راوی سرنوشت مختار است
حرفهایی شنیدنی دارد، سخنانش کلید اسرار است
طبع و سخن و لوح و قلم گشته گهربار
در مدح گل باغ علی، میثم تمار
چون نخل، در ایستادگی، خفتن توست
دل مشتری شیوۀ دُرّ سفتن توست