ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
زهی آن عبد خدایی که خداییست جلالش
صلوات از طرف خالق سرمد به جمالش
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را