چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام