سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را