از خودم میپرسم آیا میشود او را ببینم؟
آن غریب آشنا را میشود آیا ببینم؟
تکبیر میگفتند سرتاسر، ذَرّات عالم همزبان با تو
گویا زمین را بال و پر دادی، نزدیکتر شد آسمان با تو
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم