باز هم آدینه شد، ماندهام در انتظار
چشم در راه توام، بیقرارم، بیقرار
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
یکی از همین روزها، ناگهان
تو میآیی از نور، از آسمان
گفتم به گل عارض تو کار ندارد؛
دیدم که حیایی شررِ نار ندارد
شبی که نور زلال تو در جهان گم شد
سپیده، جامه سیه کرد و ناگهان گُم شد
بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوختهٔ کربوبلا سهم تو شد