این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
پروانه شد تا شعلهور سازد پرش را
پیچید در شوق شهادت باورش را
این جوان کیست كه گل صورت از او دزدیدهست؟
سیزده بار زمین دور قدش گردیدهست