ماه فرو ماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
تشنهٔ عشقیم، آری، تشنه هم سر میدهیم
آبرویی قدر خون خود، به خنجر میدهیم
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود
کعبه، یک زمزم اگر در همه عالم دارد
چشم عشّاق تو نازم! که دو زمزم دارد
کريم السّجايا، جميل الشّيم
نبّى البرايا، شفيع الامم