دل، این دلِ تنگ، زیر این چرخ کبود
یک عمر دهان جز به شکایت نگشود
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
زهی آن عبد خدایی که خداییست جلالش
صلوات از طرف خالق سرمد به جمالش
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
کسی که دیگر خود خدا هم، نیافریند مثال او را
چو من حقیری کجا تواند، بیان نماید خصال او را