با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
این لحظهها قیامت عظمای چیستند؟
چون آیههای واقعه هستند و نیستند؟
رفتهست آن حماسۀ خونین ز یادها
دارد زیاد میشود ابنزیادها
تق تق...کلون در...کسی از راه میرسد
از کوچههای خسته و گمراه میرسد
خاک، لبتشنۀ باران فراگیر دعایت
پلک بر هم نزند باد صبا جز به هوایت