یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
تو کیستی که ز دستت بهار میریزد
بهار در قدمت برگ و بار میریزد
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
قلم به دست گرفتم، خدا خدا بنویسم
به خاطر دل خود، نامهای جدا بنویسم