در این حریم هر که بیاید غریب نیست
هرکس که دلشکسته بُوَد بینصیب نیست
نه دعبلم نه فرزدق که شاعرت باشم
که شاعرت شده، مقبول خاطرت باشم
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی، وآن دل همه سوز
به نام چاشنیبخش زبانها
حلاوتسنج معنی در بیانها...
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است