این اشکها به پای شما آتشم زدند
شکر خدا برای شما آتشم زدند
مولای ما نمونۀ دیگر نداشتهست
اعجاز خلقت است و برابر نداشتهست
سالی گذشت و باغ دلم برگ و بر نداشت
من ماندم و شبی که هوای سحر نداشت
همسایه، سایهات به سرم مستدام باد
لطفت همیشه زخم مرا التیام داد
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
یکدم سپر شوند برای برادرش