لحظهاى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى
از منيّتها جدا شو تا منا پيدا كنى
اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
نظر کن تو آیینۀ حقنما را
مسیح، خوانده مرا، وقت امتحان من است
زمان، زمانِ رجزخوانی جوان من است
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز
غم با نگاه خیس تو معنا گرفته
یک موج از اشک تو را دریا گرفته