یادم آمد شب بیچتر وکلاهی
که به بارانی مرطوب خیابان
صبح بیتو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد
بیتو حتّی مهربانی حالتی از کینه دارد
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو میآید
نفسهایم گواهی میدهد بوی تو میآید
چشمههای خروشان تو را میشناسند
موجهای پریشان تو را میشناسند