غریبِ در وطن، میسوخت آن شب
درون خویشتن، میسوخت آن شب
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
ای آنکه غمت وقف دلِ یاران شد
بر سینه نشست و از وفاداران شد
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم