ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت