ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام